کنکاش در تاریخ

کنکاش در تاریخ

بیان نظرات جدید درباره تاریخ آذربایجان ، ایران و جهان
کنکاش در تاریخ

کنکاش در تاریخ

بیان نظرات جدید درباره تاریخ آذربایجان ، ایران و جهان

گورستان رازآلود پینه شالوار(1)


گورستان معروف پینه شالوار در محدوده جنوب شرقی تبریز و در شرق روستایی با همان نام (در تابلو ها و نقشه های کنونی «شادآباد مشایخ» نوشته اند در حالی که مردم بومی آن روستا و مردم تبریز آنجا را پینه شالوار می خو
انند!. همان برنامه تغییر نام های اماکن و ... در این جان هم خود را نشان میدهد) قرار گرفته است. این نواحی به دلیل مجاورت در دامنه های کوه سهند دارای آب و هوای خنکی در تابستان می‏‏‎باشد. سهند دارای قله های آتشفشانی است و اطراف آن دارای معادنی از سنگ هایی هست که از گذشته تا کنون در ساخت و سازهای مختلفی مورد استفاده قرار گرفته اند.

در ابتدای ورودمان به آن منطقه یکی از اهالی آنجا با کمال مهربانی ما را همراهی کرد و حدودا ساعتی را با ما بود و از این گورستان برایمان تعریف می کرد. درباره گورستان و افسانه های پیرامون آن توضیحاتی داد که بسیار شنیدنی بود. در آن جا قبری را به ما نشان داد که اخیرا مورد تخریب قرار گرفته بود. پرسیدیم قبر کیست؟ گفت: منتسب به شیخ بهایی است!؟! پرسیدم چه کسی چنین اطلاعی را به شما داده است؟ گفت آخوندی در مسجد از فاضلان دفن شده در این گورستان سخن می گفت، یاد آور شد که شیخ بهایی در گورستان شما دفن شده است، او دارای فضیلت است و آن گورستان مایه برکت است برایشان. پرسیدم شیخ بهایی کیست؟ گفت آن آخوند بیان کرد که در زمان واقعه عاشورا، شیخ بهایی از بالای کوهی شهدای کربلا را مشاهده و شناسایی می کرد. بعد از خاتمه جنگ، برای دیگران هویت جنازه ها را مشخص نمود تا آنها را دفن کنند!!!.

در اینجا نکات ظریفی وجود دارد که باید به آنها اشاره کنم:
با توصیفاتی که آن شخص داد ما صاحب دو شیخ بهایی شدیم، یکی آن فیزیک دان و ریاضی دان و معمار و عارف و ... که در زمان صفویه می زیست، دومی آن کسی که در گورستان پینه شالوار خوابیده و در زمان حیات خود، به جای یاری رساندن به نوه پیامبر، بر بالای کوهی کمین کرده بود و صحنه های درگیریهای جنگ را می پایید و جنازه ها را نشانه گذاری می کرد!؟ 

پرسیدیم در این قبرستان چه کسانی دفن می شوند؟ گفت به غیر از مردم بومی دیگر اجازه دفن افرادی از خارج روستا را نمی دهیم. گفتم در میان روستاییان آیا کسی هست ، یا کسی را به یاد دارید که هنر سنگ تراشی دانسته باشد؟ گفت خیر! گفتم از مردم قدیم کسی چنین خاطره ای دارد؟ گفت خیر!. می گفت این گورستان بارها مورد حمله سارقین آثار باستانی قرار گرفته و شبانه افرادی برای حفاری گورها آمده اند و بارها به مسئولین گزارش داده ایم که در اینجا چه می گذرد ولی کسی اعتنایی نکرده است.


در گورستان پینه شالوار ما شاهد سه دوره ساخت سنگ قبرها هستیم:

1- قبرهایی با آلات تناسلی مردانه (و زنانه. در دیدارمان از آن گورستان، سنگ قبرهایی با طرح آلات تناسلی زنانه مشاهده نشد، ظاهرا توسط غارتگران نابود شده اند!احتمالا!)



2- سنگ قبرهایی که مشابه آنها را در تبریز و شهر های دیگری چون اهر ، مراغه ، خوی و اردبیل ... نیز، می توان مشاهده کرد و هیچ گونه شناسنامه ای واقعی ندارند ، به غیر از برخی سنگ قبر مورد دستکاری قرار گرفته، بقیه الفبایی به خود ندارند و از روی برخی مشخصات می توان نشان داد که مربوط به ارامنه مهاجر می باشند


3- سنگ قبرهای اسلامی که دارای متن ها و تاریخ های جدید هستند



بررسی این سه نوع سنگ قبرها ما را با شرایطی بسیار جالب و قابل بررسی آشنا می کند، به طوری که شاهد سه نوع جمعیت ساکن در آن منطقه هستیم که از لحاظ فرهنگی هیچ ارتباطی با همدیگر ندارند و اجزای فرهنگی آنها هیچ نوع ارتباطی را برایمان نمایش نمی دهد!. باید گفت چرا؟



در سنگ قبر هایی که از آنه یاد شد می توان شاهد چنین سوراخ هایی به شکل مربع و مستطیل در بالای سنگ قبرها بود. راهنمای ما در گورستان پینه شالوار گفت:
«روستائیان در این سوراخ ها آب و دانه می ریختند تا پرندگان از آن تغذیه کنند و ثواب آن نصیب صاحب قبر باشد.»!!!
سنگ قبر سوراخ دار






در همان چند قدمی شاهد چنین سنگ هایی بودیم :
این سنگ ها را به صورت سوراخ(مادگی) و به صورت برآمدگی(نرینگی) می ساختند تا سنگ ها را به هم اتصال دهند(اکنون نیز از این تکنیک در سنگ تراشی و نجاری استفاده می کنند).
در کل گورستان هیچ یک از این طرح های برافراشته را سالم نیافتیم چون همه آنها را به صورت عامدانه شکسته بودند. در سنگ قبر سوراخ دار  اول شاهد سوراخ کوچک مستطیلی کوچکی هستیم ولی
در تصاویر بعدی شاهد سنگ هایی هستید که سوراخ موجود در بالای سنگ قبر به صورت مربعی عمیق می باشند. در آن چهار سنگ قبر هیچ تزیینات سنگ تراشی و طرح روی سنگ دیده نمی شود و سنگ قبر به صورت پازل از چند قسمت تشکیل شده است و از لحاظ کیفیت سنگ تراشی و جنس سنگ، زیاد فاخر نیستند ولی در سنگ قبر اول شاهد تراش و تزیینات بسیار زیبا و منحصر به فردی هستیم مخصوصا انتخاب نوع سنگ بسیار قابل توجه است به طوری که می توان گفت که این سنگ قبرها مربوط به گروه واحدی نبوده اند. سنگ قبر های پازل مانند دارای مناره های شکسته ای هستند که شما دو نمونه از آنها را می بینید ولی برای سنگ قبر هایی از نوع اول هیچ نرینگی تراش خورده ای از سنگ را نیافتیم!؟ می توانید بگویید چرا؟! چه چیزی به صورت نرینگی و با چه طرحی،در آن قسمت قرار می گرفت؟!؟!

(ادامه دارد ...)

سنگ ها فریاد می زنند!

چندی است که پاسخ نژاد پرستان نسبت به تحقیق و تفحص و یاد آوری دروغ هایی که تاریخ نویسی کنیسه ای و کلیسایی برایمان ارائه داده اند بازخوردی خارج از فحاشی و برخورد های نامناسب دیگر به همراه نداشته است. زمانی بود که معاندین با حقیقت، بعد از انتشار مستند تختگاه هیچکس، از صحنه سازی و زاویه دوربین تصاویر سخن می گفتند به طوری که چند روز پیش شخصی با ادبیاتی نامناسب بنده را دعوت به مناظره نمود و با طرح سوالی ساده مات شد!.


آیا این سنگ قبر نیمه تراش است یا نه؟



برای آن کسانی که نیمه تراش بودن چنین سنگ قبری را نمی توانند درک بکنند قبول مطالب کوهسان بنیان اندیشی کار ناممکنی خواهد بود. در یادداشت قبلی در رابطه با همین موضوع نشان دادم که در نواحی بسیار وسیعی از ایران به دلیل کثرت غیر قابل تصور حضور یهودیان ، ارامنه و گرجی ها، شاهد گورستان ها و بقعه های بزرگان این اقوام و مذاهب هستیم.



در یک سیر از رشته کوه های قفقاز به سمت زاگرس در ایران استل هایی به شکل اسب (در نواحی گرجستان) ، قوچ (در آذربایجان) و شیر و سگ (در زاگرس) را مشاهده کردیم. این استل ها به دلیل قرار گرفتن در مجاورت گورستان ها با نام سنگ قبر معرفی می شوند در حالی که از دلایل و کاربردهای آن بی خبریم و گفته های پیرامون آنها افسانه هایی بیش نیست و نیاز به تحقیقات جدیدی در این زمینه وجود دارد.




در ادامه جستجویمان به گورستانی در روستای پینه شالوار (شاد آباد مشایخ) تبریز رفتیم و سنگ قبر هایی با نمایی از آلات جنسی مردانه و زنانه روبرو شدیم،که شبیه همان را در گورستان خالد نبی گلستان نیز یافته بودیم. این سنگ قبر های نیز روایتی از مهاجرت مردمی صاحب فرهنگ هندی و  آفریقایی است.

بعد استل هایی در نواحی مشکین و اهر آذربایجان را یافتیم که باورهای شمنیستی مهاجرین اسلاو را نمایش می دهد.



حال باید بپرسیم:
مقابر فارسها و تورک های کهن در این سرزمین را کجا باید جستجو کنیم؟!.
آیا همه این اسناد نشان از نبودن حیات بومی بعد از پوریم نیست؟!
آیا نباید قبول کنیم که ساکنین منطقه همگی مهاجرین صده های اخیر هستند؟!

«گورستان سفید چاه، قبرستانی متعلق به دوره تیموریان است که در روستای سفید چاه شهرستان بهشهر و در بخش یانه سر، واقع شده و این اثر در تاریخ 17 اسفند 1381 با شماره ثبت 7845 به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.این قبرستان عجیب سفید چاه در روستای سفیدچاه بهشهر قرار دارد و قدمت آن به بیش از 1200 سال پیش باز‌می‌گردد که نمای گورستان با تخته سنگهای محرابی در صفوف منظم در بدو ورود همانند لشکری عظیم است که به پا ایستاده اند و نظاره گر هستند (مهر)«. 






می بینید ما را چگونه به هیچ انگاشته اند؟! قدمت این گورستان را به دوره تیموریان منتسب می کنند و تاریخ آن را 1200 سال قبل معرفی می نمایند؟!؟! تاریخی که در آن به دلیل پوریم در ایران هیچ بومی حضور نداشت. سنگ قبر های نو تراشی را که هنوز آثار فرسایش طبیعت در آنها  چیزی فراتر از چند دهه را نشان نمی دهد به عنوان اسناد باستانی معرفی می کنند.

وقتی زنان و دخترانی را می بینم که نسبت به این جعلیات بی تفاوت نمی مانند و حتی به قیمت شنیدن بدترین نوع برخوردها، اعتراض می کنند و مخالفت خود با ساخت چنین جعلیاتی را به زبان می آورند به یاد آن جمله بسیار زیبای جناب پورپیرار می افتم:
«اگر آن شهرستانی دورافتاده وظیفه فرهنگی خود را نیک دریافته و به جای آورده است، پس روشنفکری و مسئولان فرهنگی کشور غبار پاپوش او نیز محسوب نمی شوند.»