گرچه ارائه این همه سند و مدرک عده ای را قانع نمی سازد که حقیقت را قبول کنند و دست از توهم بردارند، ولی برای آنهایی که تلخی حقیقت گواراتر از شیرینی دروغ می باشد، هر یک از مسائل مطرح شده، چالش جدیدی پیش رویشان است تا از توهمات فاصله بگیرند و با روشنایی راستین مسیر خود را پیدا کنند و در آن ثابت قدم بمانند. در بخش اول این یادداشت برخی از تصاویر جاده های باستانی چین را به نمایش گذاشته و همگان را برای قبول این موضوع دعوت کرده بودم که نمی توان سازه های طویل و مرتفع و مستحکم مناطق شمالی چین را دیوار های دفاعی در برابر هجوم اقوام مهاجم شمال از قبیل هون ها و گوک تورک ها و مغولان خیالی تصور نمود. می خواهم به تکنولوژی و معماری ساخت این سازه های عظیم اشاره کنم و در ادامه به برخی دیگر از تصاویر روشنگر و توضیح دهنده بپردازم.
همانگونه که می بینید دو دیوار سنگی مستحکم را به موازات همدیگر بالا برده اند و بعد ما بین این دو دیوار را با مواد مختلف پر کرده اند تا هم در هزینه و هم در حجم مواد استفاده شده در ساختار آن صرفه جویی شود. در لایه های پایین مابین این دو دیوار نازک سنگی، برای جلو گیری از تاثیرات رطوبت، از سنگ و در لایه های بالایی از شن و ماسه و در نهایت از خاک نرم استفاده کرده اند. بعد بر روی آن کف پوشی قرار داده اند تا باران و برف عمر دیوار را کاهش ندهد، همچنین عابران بتوانند به راحتی در فصل های مرطوب ، به دلیل برف و باران از آن عبور نمایند. این استادانه ترین روش برای ساخت جاده های ارتباطی است که می توان در جهان به آن اشاره کرد که اگر طول آن را بررسی کنیم واقعا متحیر می شویم که سازندگان این بنای عظیم در ساخت آن متحمل چه مشقاتی شده اند.
حال اگر دیوارهای جانبی در اثر زلزله و یا تاثیرات طبیعت از قبیل رانش زمین یا نفوذ رطوبت از هم دیگر فاصله گرفته و تخریب شوند به مرور زمان مغز میانی این جاده ها که از پر کردن خاک و سنگ ریزه و سنگ بدون بافت و ملات تشکیل شده اند، با سرعت زیادی تخریب می شوند و شما فقط تلی از خاک را به صورت نا همواری هایی در مسیر می بینید که در برخی از موارد چون ضخامت باقی مانده بسیار کم می باشد عده ای این جاده ها را دیوار می پندارند و نمی دانند که اینها آثار مربوط به باقی مانده همان سازه های جاده ای است.
در مسیر این جاده های طویل کاروانسراهایی نیز ساخته اند که به دلیل قرار داشتن در ارتفاعات موجود در کوه ها و صخره های صعب العبور ظرفیت کوچکی دارند به همین دلیل در فواصل نزدیک به هم شاهد تعداد زیادی از آنها هستیم تا از آن طریق بتوانند حجم مسافران خسته و نیاز به استراحت را در خود جای دهند. برای ورود و خروج به این جاده ها، دورازه ها و خروجی هایی در مسافت های مورد نیازساخته اند.
چنانچه می بینید در اینجا شاهد پلکان ورودی به مسیر این جاده ها هستیم. که در طول این مسیر به تعداد مورد نیاز ایجاد شده است، دقیقا مشابه ورودی ها و خروجی های اتوبان های کنونی که از آنها تردد می کنیم.
این
تصویر مربوط به جاده های کنونی است که در قسمت هایی از آن برای ایجاد شیب
و مسیر مناسب مجبور شده اند تا دیوارهای سنگی را ایجاد نمایند. چینی ها
این ابتکار را در تمام مسیر جاده های خود به کار برده اند زیرا تمام مسیر
های عبور این جاده ها از صخره ها و قله کوه ها می گذرد که نیازمند چنین
پیش بینی های خردمندانه ای است. و دلیل اصلی ساخته شدن این جاده ها بر
فراز کوه ها و صخره ها جلوگیری از نابودی آنها به وسیله سیل و بهمن می
باشد. چون در قله کوه ها شاهد چنین چیزی نیستیم و همه این بلایای طبیعی در
دامنه ها و دره ها به وجود می آیند.
این هم نمونه ای از همین روش که چینی ها در صده های دور برای ساختن جاده های هنرمندانه و فنی خود از آن استفاده کرده اند.آیا عدهای باز خواهند گفت که دلیل ساخت این جاده ها برای مقابله با مغول ها و تورکها می باشد ؟!. اگر قبول کنیم که این دیوارها حالت تدافعی داشته اند باید سوال کنیم که چگونه مغولان توانستند از آن عبور کنند و پکن را محاصره کرده و امپراتور چین را مجبور به تسلیم شدن نمایند؟!. آیا مسخره بازی کافی نیست؟!.
چنانچه می بینید کاروان ها در حال عبور از مسیر هایی هستند که این جاده ها در آن واقع شده اند. هزاران نمونه از این نوع تصاویر و نقاشی ها می توان یافت که کاربرد جاده بودن این سازه ها را نشان می دهد ولی عده ای باز از تدافعی بودن آن صحبت می کنند!.
این تصویر را در صفحه ای دیدم که در توضیح آن نوشته بود:«سرباز ژاپنی در حال نگهبانی بر فراز دیوار چین!». آیا نباید به حال این بی خردان خندید؟ اگر بپرسیم آن چوپان و گوسفندان او بر فراز این دیوار چه کار می کنند چه باید بشنویم؟ حتما برای کمک به آن سرباز ژاپنی رفته اند که او تنها نماند!.یا آن مرد عابر انتهای این دیوار با اجازه چه کسی به پست نگهبانی آن سرباز وارد شده است؟ آری این سازه ها همگی جاده هایی هستند که مردم ساکن در مسیر آن، برای نقل و انتقال خود و کالا ها و احشام از آن بهره می گرفته اند.
بنابه تصاویر و فیلم های موجود این مسئله به وضوح نشان می دهد که تا جنگ جهانی دوم نیز این جاده ها هنوز بسیار استراتژیک بوده اند و ژاپنی ها برای حفظ قدرت منطقه ای خود مجبور بودند آن را در اختیار داشته باشند و نیروهای خود را از طریق آن منتقل نمایند و از آن بهره گیرند. آیا باز کسی از دفاعی بودن این جاده ها سخنی به میان می آورد؟!.
خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ
«چرا واقعا تمامی فضلا و مقاله نویسان و مفسرین رسانه های گروهی نظریه علت و معلولی یا به عبارت دیگر نظریه توطئه در تاریخ را مردود می شمارند؟ در درجه اول اکثر فضلا در جهان دانشگاهی خود دنباله رو دیگران هستند، درست همان طوری که خانم ها در پوشیدن لباس و سایر چیزها کورکورانه از مد پیروی می کنند. شنا کردن بر خلاف جهت آب موجب خواهد شد که این حضرات از حقوق اجتماعی و حرفه ای خود محروم گردند. در دنیای رسانه های گروهی هم وضع به همین منوال است. استادان و خطبا علی الظاهر خود را افرادی بردبار و بلند نظر معرفی می کنند اکا در عمل اقدامات آنها کلا به صورت یک جاده یک طرفه است که همه چیز بر روی آن به سوی چپ در حرکت است. در این سرزمین برج عاج، لیبرال ها و دانشمندان رسانه های گروهی وابسته به تشکیلات وراجی های یک مائوئیست را به راحتی عمل می کنند، اما به مشاهده یک فرد محافظه کار آن هم محافظه کاری که از نظریه توطئه در تاریخ دفاع می کنند، با هیاهو و جنجال او را به سکوت مطلق وا می دارند. بنابراین بهتر است در محافلشان خود را به حماقت بزنید تا در امان باشید!
دومین علت مهم برای رد نظریه توطئه در تاریخ این است که این حضرات طی سالیان متمادی نوعی علاقه محکم و ریشه دار عاطفی نسبت به خطاهای خود کسب کردند، به نحوی که تمام وجود و ذهن خود را مدیون نظریه تصادف دانسته و با تمام وجود و خود را متعهد به دفاع از آن می دانند. اکثر مردم بسیار بیزارند از این که اعتراف کنند فریب خورده و یا در قضاوت های خود مرتکب اشتباه شده اند. بررسی شواهد و مدارک مربوط به وجود یک توطئه که سرنوشت سیاسی ما را از پشت صحنه رهبری می کند بسیاری از این حضرات را مجبور خواهد ساخت تا معتقداتی را که در طول عمر خود کسب نموده اند به کلی دور بریزند. اما چنین اقدامی مستلزم برخورداری از شخصیت بسیار نیرومند است تا بتواند حقیقتا با واقعیات روبه رو شود و اعتراف کند که در سراسر عمر خود همواره به خطا رفته است.»(هیچ کس جرات ندارد-گاری آلن-صفحه 19)
این همان سیستمی است که مدیریت کنیسه و کلیسا در کل جهان به راه انداخته است و هیچ کسی جرات ندارد تا در مقابل آن قد علم نماید چون در نهایت آن شخص معترض را دیوانه، بیمار، کمونیست، وطن فروش، بی سواد و ... معرفی می کنند. آن متفکرین چینی را مجبور کرده اند که جاده های ارتباطی چین را دیوار های دفاعی در برابر حمله هون و گوک تورک و مغول بداند! برای هندوها با آن همه شاهکار معماری در جای جای هند و نواحی تحت تاثیر هنر خود، تاج محل را به عنوان عجایب هفتگانه نوین جهان معرفی می کنند که در چند کیلومتری آن بنایی دقیقا مشابه به آن را می بینیم!. برای ایرانیان تخت جمشید نیمه کاره را به عنوان گوهر معماری جهان باستان معرفی می کنند و با وجودی که در تمامی سرزمین های اسلامی شاهد تاخت و تاز نیزه داران کنیسه و کلیسا هستیم، مسلمانان را تروریست معرفی می کنند و صاحبان بمب های فسفری و اروانیم ضعیف و چند تنی را صاحبات تمدن و تفکر و صنعت و اندیشه ورزی معرفی می نمانید که ظاهرا همه ای بار بر دوش آمریکا قرار گرفته است!. در داخل نیز عده ای مامور را در حال تبلیغ همین اباطیل می بینیم که کلاه دانشگاهی بر سرشان گذاشته اند و کرسی های مدیریت را قصب نموده اند.
«این مطالب زمانی نوشته شده است که کسی از دامنه قتل عامی که بر یهود رفته بود به طور کامل آگاهی نداشت. ولی به هر حال این واقعیت هنوز پابرجاست که اکثریت عظیم یهودیانی که در دنیا باقی مانده اند از اروپای شرقی و بنابراین تقریبا اغلب از تبار خزر می باشند. اگر چنین باشد باید گفت که نیاکان این یهودیان، نه از اردن و کنعان بلکه از نواحی ولگا و قفقاز آمدهاند از سرزمین هائی که مهد اقوام آریایی خوانده می شد. پیوند خویشاوندی این یهودیان با قبایل هون و ایغور و مجار بیشتر است تا با ذریه ابراهیم و اسحاق و یعقوب، و اگر مطلب از این قرار باشد اصطلاح آنتی سیمیتیسم(ضد سامی بودن) معنای خود را از دست خواهد داد زیرا این اصطلاح مبتنی بر سو تفاهمی است که قاتلین و مقتولین هر دو در آن شریکند. داستان امپراتوری خزر که کم کم از لابلای اوراق گذشته بیرون می افتد به صورت ظالمانه ترین شوخی فریب آمیز تاریخ جلوه می کند.»(خزران-آرتور کستلر-صفحه 20)
«تورات روشن می سازد که بسیاری از اسرائیلیان وضیع و شریف نیز از پادشاهان خود پیروی نموده اند. بعلاوه باید توجه داشت که حکم تورات درباره حرمت ازدواج با غیر یهودیان، اسیران جنگی زن را مستثنی می داشت و از این گونه زنان فراوان بودند. تبعید بابل هم کمکی در خالص نگاه داشتن نژاد نکرد حتی بسیاری از خانواده های روحانی با زنان غیر یهودی ازدواج کردند. خلاصه در همان آغاز دوران آوارگی، اسرائیلیان نژادی کاملا مختلط بودند. البته ملت های تاریخی دیگر نیز همین وضع را داشتند و اگر به خاطر این افسانه نبود که یهودیان با اصرار از قوم تورات سخن می گویند و مدعی می باشند که گویا این قوم در طی قرون متمادی خلوص نژادی خود را حفظ کرده است تاکید در این باره لزومی نداشت.»(همانجا-صفحه237)
حال اشکنازی ها، قاصبان سرزمین اسلامی در فلسطین، خود را از قوم پاک معرفی می کنند و حتی بر یهودیان عبری نیز تسلط دارند و آنها را شهروند درجه دو در اسرائیل می دانند. توضیح در این باره را کافی می بینم چون به روشنی ماهیت ضد تمدنی یهود را به تصویر می کشد و نشان می دهد که در حقیقت دشمنان اصلی سعادت بشری سران کنیسه و کلیسا هستند که با ساختن قوم موهومی آریایی و تولید ورژنی در ایران و آلمان باعث پوسیده شدن فرهنگ بشری شدند. آیا به مفهوم آریایی و نژاد آریایی پی بردید که باز در ارتباط تنگاتنگ با یهود و برنامه های ضد فرهنگی آنها می باشد؟!.
شاهاک در کتاب خود سعی دارد با ماله کشی به یهودیات و
پیرامون آن به خوانندگانی که پوریم را نمی شناسند این مطلب را القا نماید که
یهودیان در طول تاریخ دچار ظلم و شکنجه فراوانی شده اند و نمی گوید که یهودیان از
پیدایش وجودشان در تاریخ که به زمان فرعون می رسد، چرا همواره مورد خشم قرار می
گرفتند و همیشه طبقه به قول ایشان مستضعف در فکر انتقام گیری از ایشان را در سر داشتند؟!.
اینکه افسار قدرت تمامی کشور های جهان به دست یهود است و حتی آنها را در راس
واتیکان می بینیم بر جستجو گران حقیقت پوشیده نیست و آنها در قالبی موسوم به
فراماسونری، همان کارهایی را اجرا می نمایند که در کنیسه ها تصمیم گیری می شود.
آیا یهودیانی که چنین مدیریتی را در جهان پیاده می کنند، می توانند لکه ننگی چون نجس بودن را از روی خود پاک کنند؟!. شاهاک برای اثبات گفته های خود چیز مستندی ارائه نمی دهد، چون این پوریم یهود است که مسیر حرکت بشری به سوی تعالی را منحرف نمود و اکنون چون می بینند که رشته های چندین ساله شان در حال پنبه شدن است به فکر راه چاره هستند و بر اساس سنت قدیمی خود می خواهند پیشدستی کنند. اما ظاهرا شرایط به گونه ای دیگر درحال رقم خوردن است.
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ(105)انبیا
و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد