پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم (دیوان حافظ)
«چون به آنان گفته شود آنچه را که خدا نازل کرده پیروى کنید مىگویند بلکه آنچه که پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروى مىکنیم آیا هر چند شیطان آنان را به سوى عذاب سوزان فرا خواند.» (آیه 21 سوره لقمان)
عمری است که این چرندیات را به خورد مردم می دهند و مقام حافظ را تا حد پیامبر و دیوانش را تا حد تفسیر قرآن بالا برده اند اما کمتر محققی به این مسائل توجه کرده است. تناقضات آشکار نوشته های شاعران و عارفان فارسی با مفهوم آیات قرآن پایانی ندارد. مثلا این تک بیت بالا از حافظ، مردم را دعوت نمی کند تا اشتباهات گذشته را تکرار کنند زیرا حضرت آدم را مقدم بر این اشتباهات می داند در حالی که قرآن به عدم تکرار اشتباهات و خطاهای پیشینیان تاکید دارد که در جوامع کنونی با نام سنت معرفی می کنند.
عشق می ورزم و امید که این فن شریف چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود (دیوان حافظ)
از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر یادگاری که در این گنبد دوار بماند (دیوان حافظ)
حافظ ضد اسلام در اینجا می گوید، تمامی هنرها و فنون دیگری که قبلا تحصیل کرده است، چندان ارزشی ندارند و تنها عیاشی و شرابخواری ستودنی است و بهترین هنرهاست. ایسن سخنان شاعری است که او را حافظ و مفسر قرآن و عالم به فقه او اصول معرفی کرده اند! جالب اینجاست که در قرآن هیچ معادلی برای واژه "هنر" یافت نمی شود، بنابر این نمی دانم دانشمندان و ادیبان این سرزمین چگونه حافظ را عالم به قرآن می شناسند؟.
عشق و شراب و رندی مجموعه مراد است چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد (دیوان حافظ)
برای متعصبینی که می خواهند این اشعار کاملا ضد فرهنگی و اخلاقی را به نفع خود تفسیر کنند، چیزی نمی گویم، ولی در اینجا تذکر می دهم که کلمه "عشق" نیز در قرآن نیامده است، لذا تاکید مکرر شاعران و عارفان بر کلمه عشق توطئه سازمان یافته دیگری است. کلمه ای که روانپزشکان کنونی جهان نیز هنوز نتوانسته اند تعریف صحیحی از آن ارائه دهند.
ما زقرآن مغز را برداشتیم پوست را پیش خران بگذاشتیم (مثنوی مولوی)
«اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد. بعضى از آیهها محکماتند، این آیهها امالکتابند، و بعضى آیهها متشابهاتند. امّا آنها که در دلشان میل به باطل است، به سبب فتنهجویى و میل به تأویل از متشابهات پیروى مىکنند، در حالى که تأویل آن را جز خداى نمىداند. و آنان که قدم در دانش استوار کردهاند مىگویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ماست. و جز خردمندان پند نمىگیرند.» (آیه 7 سوره آل عمران)
اگر از مولوی و مثنوی پرستان در باره مفهوم بیت بالا بپرسیم چه جوابی خواهند داد؟ اگر سوال کنیم "پوست قرآن یعنی چه؟" چه می گویند؟ آیا جز این است که خداوند در قرآن به قلم و کتابت قسم یاد می کند؟ آیا این بیت مولوی در تناقض آشکار با مفهوم ظاهری و باطنی قرآن نیست؟
و به او شعر نیاموختیم و در خور وى نیست این جز اندرز و قرآنى روشن نیست (69) سوره یس
آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسى فرود مى آیند (221)
بر هر دروغزن گناهکارى فرود مى آیند (222)
که گوش فرا مى دارند و بیشترشان دروغگویند (223)
و شاعران را گمراهان پیروى مى کنند (224)
آیا ندیدهاى که آنان در هر وادیى سرگردانند (225)
و آنانند که چیزهایى مى گویند که انجام نمى دهند (226)
مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته اند یارى خواسته اند و کسانى که ستم کرده اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت (227) سوره شعرا
شاید عده ای دانستند که چرا در این مملکت به ظاهر اسلامی شاعران چنین جولان می دهند و در اینجا و آنجا پیوسته شب های شعر به راه می اندازند!
----------------------------------------------------------------------
بر اساس تحقیقاتی که بنده انجام داده ام تقریبا تمامی عطاری ها از سادات به شمار می روند.
این شک بر انگیز است و چنین سوالی را در ذهن بنده ایجاد می کند:
«چگونه این حرفه فقط در بین سادات رواج یافته و دیگر مردم نتوانسته اند به آن وارد شوند؟
وقتی یهود را همواره در رشته
پزشکی فعال و سرآمد دیده ایم و زمانی که می دانیم با مدیریت همین یهودیان سنگ بنای شهرها و
روستاهای تازه ساخت منطقه شکل گرفته اند می توان به وضوح تمام رسوب این تفکرات
اکثرا خرافی در طب گیاهی را ریشه یابی کرد و باز دست های پنهان یهود را در کار دید.
----------------------------------------------------------------------
در تبریز نوعی شیرینی وجود دارد که به آن "نوقا" می گویند و از سوغت مهم این شهر به شمار می آید. این شیرینی انواع مختلفی دارد که به آن "ریس" و یا "اریس" نیز می گویند.
در اصفهان نیز شیرینی معروفی وجود دارد که از لحاظ شکل و رنگ و ساخت، بسیار شبیه نوقای تبریز می باشد و به آن "گز" می گویند.
این دو شیرینی می توانند جایگاه مشترکی داشته باشند که در تبریز به نام نوقا و در اصفهان با نام گز شناخته می شود. چگونه می توان این شیرینی را به عنوان سوقات مشترک دو شهر در نظر گرفت که فاصله جغرافیایی زیادی نسبت به هم دارند؟ به احتمال قوی این شیرینی توسط ارامنه از تبریز به اصفهان رسیده است. زیرا ارامنه در هر دوی این شهر ها سکونت داشته اند.
لازم به توضیح است کلمه "نوقا"(نوعی شیرینی) چون "قونقا"(تراموا) لغات روسی هستند.
تا بحث از هخامنشیان و تاریخ مردم فارس به میان می آید، قوم گرایان تورک، داد سخن می کنند، ولی تا اینکه همان بحث و همان منطق را در برابر تاریخ و پیشینه تورک ها مطرح می کنیم، انواع رفتار های نا شایست را از خود نشان می دهند. جالب است اسم این کار را دفاع از حقوق ملی خود می دانند! اکنون پرده از جعلیات بسیاری کنار زده شده و با استناد به اسنادی غیر قابل انکار می توان اثبات کرد، ساکنین کنونی ایران و عراق و ترکیه مهاجرین چند سده اخیر هستند. در نتیجه کسانی که بر طبل تو خالی قومیت گرایی می کوبند و از تاریخ و هزاره های باشکوه حرف می زنند یا ندان و نا آگاه به مسائل هستند، و یا هدایت شده از جانب آن دشمنان می باشند که هر روز با هر عنوانی وارد اجتماعات مردم منطقه می شوند تا ماموریت خود را به سر انجام برسانند.
به تصاویر بالا توجه کنید، آیا می توان بین قوپرستی تورک و فارس ذره ای تفاوقت قائل شده؟